یادی از سالک روشن ضمیر حاج محمد حسن بیاتی (ره)

 

 حضرت علامه طهرانی (ره) از قول حضرت آقای حداد (ره) در توصیف ایشان چنین فرموده اند : خیلی از رفقا در معنی توحید گیر دارند , ولی آقای بیاتی خیلی روشن است و خداوند به ایشان عنایت بسیاری فرمود و ایشان در ردیف رفقای درجه اولی هستند که ما شب و روز با هم هستیم . او همیشه با من است . عرض کردم (علامه) کلمه ای بفرمایید که برای ایشان بنویسم . فرمودند : " فاستقم کما امرت "

دنبال استاد مي گشت . ظاهراً نيت كرد تا چهل صبح  نمازش را در حرم سيدالكريم حضرت عبدالعظيم الحسني (ع) اقامه كند و بعد از آن آيت الحق و العرفان مربي نفوس آيت الله انصاري همداني(ره) را نشانش مي دهند . جناب آقاي بياتي(ره) تحت تربيت مرحوم انصاري(ره) بودند تا اينكه ايشان روز جمعه دوم ذي القعدة 1379 قمري رحلت فرمودند . آقاي بياتي (ره) مي فرمود : من به امرودستور آيت الله انصاري(ره) گذرنامه گرفته بودم و در همان روز جمعه عازم كرمانشاه بودم براي اخذ جواز و رواديد از كنسولخانه عراق ، چون فقط ويزا و رواديد را از كرمانشاه مي دادند . از طرفي حركت و مسافرت ما مقارن شد با ايام ارتحال و كسالت ايشان كه مجموعاً چند روزي بيش طول نكشيد . من در آن روزها مترصد بودم حال ايشان بهبود يابد و خداحافظي كنم و براي زيارت مشرف شوم ، لذا هر روز براي عيادت مي آمدم . اما چشمان ايشان بسته بود و با وجود شعور و احساس كامل قادر به بازكردن چشم نبودند . اين چنين بود تا صبح جمعه پيش اطز ظهر به منزلشان رفتم و ديدم بيهوشند . در آن لحظه در اتاق ايشان يك نفر هم نبود . رفقا همگي در اتاق جلو كه اتاق پذيرايي بود مشغول مشورت درباره حال جسماني و معرفي كردن ايشان به طبيبي ديگر بودند . در آن لحظه بدون اختيار من خودم را روي بدن ايشان انداختم و گفتم : " فدايتان شوم ! چه كنم ؟ از طرفي شما به مسافرت و زيارت امر فرموديد و در اين ساعت مقرر ماشين سواري كرايه كرده ام تا مرا به كرمانشاه ببرد و از طرف ديگر شما بدين حال مدهوش و بيهوش افتاده ايد و من تاب و توان رفتن را با اين وضع فعلي شما ندارم ؟! " ايشان در آن حال مكاشفه فرمودند : " فرزندم ! تو آماده سفر باش و زيارتت را بطور كامل انجام بده ! من بعد از چهل روز به تو استادي را براي تربيت معرفي مي كنم . " من در آن عالم از ايشان خداحافظي كرده ، بيرون آمدم و تا وقت حركت با سواري يكي دو ساعتي بيشتر طول نكشيد كه در ده پانزده فرسخي همدان كه ماشين از گردنه ي اسدآباد بالا مي رفت ، فكر و ذكر و توجه من يكسره به ايشان بود . ناگهان بصورت كبوتر سپيدي از بالاي منزلشان پرواز كرده و به من فرمودند : " خداحافظ " . من دانستم ايشان رحلت كرده اند . به كرمانشاه رسيديم و پس از تحصيل ويزا عازم عتبات عاليات شدم و تقريباً مدت يك ماه طبق دستور ايشان زيارت كرده ، به همدان مراجعت كردم . درست از تاريخ ارتحال ايشان چهل روز گذشته بود كه حضرت آقا حاج سيد هاشم حداد (ره) را كه تا آن زمان زيارت نكرده بودم و فقط در ميان زمره شاگردان مرحوم آيت الله قاضي (ره) نامي از ايشان شنيده بودم به من معرفي كردند . من با نهايت اشتياق و خلوص و ارادت و تمكين به محضرشان شرفياب شدم . از آن به بعد تا زمان ارتحال مرحوم حداد (ره) كه در ماه رمضان 1404 قمري در كربلا ، موطن ايشان ، رخ داد ، مدت 24 سال تمام دست ارادت به ايشان داده و تحت تعليم و ارشاداتشان بودم . "

واقعاً سير هدايت خاصه درباره مرحوم بياتي(ره) چه زيبا است و چه دقيق دست به دست شده اند . اينها همه هدايت خاصه است . مطلب مهم ديگر تبعيت بي چون و چراي مرحوم بياتي(ره) در خصوص اساتيدش كه مسئله اي فوق العاده مهم است بايد دقت شود . " كالميت بين يدي الغسال " كه مي گويند همين هاست ها ! نفس استاد كه ازنفس مرشد كامل و قطب اكبر حضرت حجت (س) بهره مي برد در همه ي عوالم سالك را مي بيند و احاطه دارد و تحت سير قر ار مي دهد . مرحوم بياتي (ره) اينطور مي فرمودند كه : مرحوم آيت الله انصاري(ره) به من دستوري داده بودند كه بايد روزها آن را در خلوت انجام دهم . من روزها آن را در خلوت انجام مي دادم تا روز جمعه اي كه براي به جا آوردن آن محل خلوتي پيدا نكردم چرا كه در هر جاي خلوت احتمال تردد و آمدن افراد بود . مي دانستم كه يك شبستان در مسجد پيغمبر متروك است . مسجد پيغمبر يكي از مساجد همدان و در مقابل سراي قلمداني است . به آن مسجد رفتم و در ِ شبستان متروك را گشودم . ديدم روي حصيرها به قدري خاك جمع شده است كه در حال راه رفتن گردوخاك برميخيزد . داخل شبستان شدم و در را از پشت كولون كردم و با خيال راحت در يك زاويه بسيار تاريك مسجد كه از در شبستان دور بود نشستم و مشغول انجام دادن آن دستور شدم . آن دستور مدتش يك اربعين بود و چند روزي بيشتر نمانده بود كه پايان پذيرد . در حال انجام آن عمل ، مكاشفه اي رخ داد كه خود را بر روي كره زمين احساس كردم و تمام ، نيم كره جنوبي و نيم كره شمالي آن را مي ديدم و بر آن سيطره داشتم . در محور كره از قطب شمال ستوني از نور بود ، بسيار عجيب و زلال و درخشان و آرام بخش كه آن عبارت بود از ولايت كليه . و بايد تمام مردم كره خود را بدان برسانند . بسياري از افراد روي زمين در ظلمت به سر مي بردند و در نيم كره جنوبي دور از شعاع آن محور نوراني زندگي مي كردند و آنها اكثريت اهل جهان را تشكيل داده بودند . آنها هر چه حركت مي كردند در ظلمات بود چنان تاريكي آنها را فراگرفته بود كه هيچ چيز را نمي شناختند . بعضي چون مي خواستند به جلو بيايند دورتر مي شدند . برخي از آنها چنان در تعفن غوطه ور بودند كه انسان قدرت تماشاي آنها را نداشت . عجيب اينجاست كه آنها همگي خواستار نور بودند و مي خواستند خود را به محور برسانند . اما نيم كره شمالي كه نوراني بود در آنجا افراد متفاوت بودند . بعضي با سرعت رو به بالا و قطب مي آمدند اما در وسط راه توقف مي كردند . بعضي آرام و آهسته مي آمدند . روي اين نيم كره اقليت روي زمين بودند كه بصورت دسته ها و گروه ها دور هم  مجتمع بودند . بعضي مقداري راه آمده اما پشيمان شده و متحير بودند . بعضي مانند اسب سوار و يا با سرعت بيشتر رو به بالا مي رفتند . خلاصه امر اينكه تمام اين افراد واقع در منطقه نور نيز هركدام شكل و شاكله ي خاصي داشتند . هرچه به بالا مي رفتيم افراد كمتر مي شدند تا نزديك قطب و محور چند نفري بيشتر به چشم نمي خوردند كه مي خواستند وارد ستون نور شوند . من خودم نفهميدم به چه وسيله اين راه را طي كردم . گويا روي هوا با سرعتي همينطور چرخ مي خوردم و بالا مي رفتم تا رسيدم به كنار محور . ديدم در آنجا دو نفر ايستاده اند : يكي حضرت آيت الله انصاري (ره) و ديگري را در آن وقت نشناختم و سپس مشهود شد كه حضرت آقاي حداد (ره) است . من همينكه بدان محل رسيدم فوراً آيت الله انصاري(ره) مرا گرفت و در داخل ستون نور پرتاب كرد!!!!!!!!عجيب عالمي بود . از عظمت و ابهت و سكون و اطمينان و حيات و قدرت و احاطه بر ماسوي . در آنجا چهارده معصوم (ع) بدون شكل و صورت و بدون تعين بودند . چنان مرا لذت و بجتي دست داد كه تا حال كه ده ها سال از آن مي گذرد مزه ي آن در كام من باقي است . من در آنجا غرق در تحير و بهت بودم و مستغرق در اذت ولايت كه ناگهان مرحوم انصاري (ره) به شانه من زدند و فرمودند : " بس است تا اينجا كه رفتي ! برخيز برويم ! ساعت قريب ظهر است !!!! " و از مسائل لازم الذكر اينكه من خودم درب ِ شبستان را از پشت كولون كردم و آقاي انصاري (ره) از در بسته وارد شد و دوم اينكه احدي از جاي من خبر نداشت و به حسب موازين ظاهري ورود من در شبستان متروك مسجد پيغمبر آن هم با آن كيفيت محال مي نمود و غير از اطلاع غيبي مرحوم انصاري (ره) بر محل من محملي ديگر وجود ندارد و سوم ، مشاهده ي مرحوم انصاري(ره) مكاشفه ي مرا بود ، كه معلوم بود از تمام جريانات و مشاهدات من مطلع بوده اند . "

سالک وارسته جناب آقای حاج محمد حسن بیاتی (ره) می فرمودند : زمانیکه حضرت آقای حداد (ره) به ایران تشریف آورده بودند در زمان مراجعتشان از همدان به کاظمین به بنده فرمودند : مرحوم آیت الله انصاری (ره) سالکان راه خدا را از یک طریق می برد ولیکن من از سه طریق می برم .

جناب بیاتی (ره) در بیشتر مواقع میزبان اولیای خدا بودند . در زمان سفر آیت الحق سید هاشم حداد (ره) به ایران , به منزل ایشان هم وارد شده بودند و در اینجا بود که برای عارف وارسته آیت الله تالهی(ره) عبارت " یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک " از زیارت نامه بی بی دو عالم حضرت صدیقه ی طاهره(س) را معنا کرده بودند جوری که موجب مسرت و بهجت آیت الله تالهی (ره) و شنوندگان  شده بود . حضرت علامه طهرانی حسینی (ره) در نامه‌اي به رفيق سالك و شفيق طريق مرحوم آقاي حاج محمّد حسن بياتي(ره) از كربلا چنين مي‌نويسند:

بسم الله الرّحمن الرّحيم

و لَهُ الحَمدُ في الاُولي و الآخِرةِ و لَهُ الحُكمُ و إليهِ تُرجَعون

سلام‌هاي پياپي و درود پي‌در‌پي و تحيّات وافره و ادعيه خالصه بر آستان حضرت محبوب باد كه افق مقدّس عالم دل را مكان خود فرمود، و با ولايت تامّه خود متصرّف در كون و مكان گرديد.امروز شاه انجمن دلبران يكي است، دلبر(گرچه جز او هيچ نيست) هميشه دل بر آن يكي است.نيكو رقيمه مباركه زيارت و حقّاً مطالب حقّه‌اي است كه خداوند بر زبان و دل شما جاري ساخته است، نه مبالغه و اغراق. گرچه بايد گفت تازه اين تمجيد و تحسين در حدود فكر ماست نه رسا به قامت او، و اين انديشه در ظرف تعقّل ما نه محيط بر بحر فضل او. آب دريا را به پيمانه پيمودن غلط است و امواج بادهاي تند را با غربال محدود نمودن و با دستار مقيّد كردن نه صحيح.

و ان قمیصاْ خیط من نسج تسعه        و عشرین حرفاْ عن معالیه قاصر

باري هزار بار شكر كه گرچه نه در خور خريداران اوئيم، چون نه ثمني در دست و نه مثمني محدود، ليكن در زمره بعرصه در‌آمدگان بازار او و زمره مشتاقان جمال و والهان حريم درگه او.
 
به هر طرف که نگه می کنم تو در نظری    چرا که بهر تو جز دیده جایگاهی نیست
 
حضرت علامه طهرانی(ره) در نامه ای دیگر به مرحوم بیاتی (ره) مطالب را عمیقتر بیان فرموده و با تعابیر عجیبی از استادشان آیت الحق سید هاشم حداد (ره) یاد می کنند :
 
بسم الله الرّحمن الرّحيم  /  اللَهمَّ أنتَ السّلامُ و مِنكَ السَّلامُ و إليكَ يَنتَهي السّلامُ  /  و لَه الحمدُ في الاُولي و الآخِرةِ، وهو الأوّلُ و الآخرُ و الظّاهرُ و الباطنُ  /  و هو عَلي كُلّ شَيءٍ قديرٌ

السّلام عليكم و رحمةُ اللهِ و بركاتُه؛ پس از اهداء تحيّات وافره و ادعيه خالصه بصحّت و موفّقيّت در شب سه‌شنبه وارد كاظمين عليهما السّلام، و در صبح سه‌شنبه وارد كربلاي معلّي و مشّرف بحضور حضرت عزيز انسان العين و عين الانسان حضرت آقاي حاج سيّد هاشم حدّاد روحي فداه شدم. اللَهُمَّ أفِضْ صِلَةَ صَلواتكَ و أوَّلَ تَسليماتِكَ علي أوّلِ التّعيُّناتِ المُفاضَةِ مِن العِمآءِ الرَّبّاني، ‌و آخِرَ التَّنزّلاتِ المُضافةِ إلي النَّوعِ الإنسانيِّ، المُهاجِر مِن مكّة كانَ اللهُ و لَم يَكُن مَعهُ شَيءٌ ثاني.جاي دستبوسي و پابوسي اصالتاً يا نيابتاً نبود، لأنّه كلُّ شيءٍ و مَع كلِّ شَيءٍ و قآئمٌ بكلِّ شيءٍ، وسِع كُرسيُّه السّمواتِ و الأرضَ، زَيتونةٍ لا شَرقيّةٍ و لا غَربيّةٍ، فَللَّه المَثَلُ الأعلي.    

بوي گلم چنان مست كرد    دامنم از دست برفت

پس از استقرار، از حالات حضرتعالي بخصوص و ساير رفقا خدمتشان معروض افتاد بسيار خرسند شدند و دعاي خير فرمودند .

 عبد عاصي : مسجد پيغمبر در همدان بسيار معروف است . خود آيت الله انصاري همداني(ره) مدتها در همين مسجد نماز مي خواندند و هم اكنون امامت اين مسجد با سالك طريق حضرت آيت الله سيد احمد حسينيان (حفظه الله) از شاگردان عارف كبير موحد عالي قدر حضرت آقاي حداد (ره) مي باشد . رفقا به اين توجه بفرمايند كه براي يافتن استاد بالاخره بايد قابليتي ايجاد كرد . همينطوري از قيافه ي كسي خوششان نمي آيد تا استاد برسانند !!! پس بايد جنبيد و اهل مراقبه شد . اين نكته اول . دوم اينكه سير دست به دست شدن استاد هميشه وجود ندارد . خيلي ها يك استاد بيشتر نيافتند و تا اخر پاي بند به او شدند . ولي ندرتاً كه اين اتفاق مي افتد اين دست به دست شدن سير تكاملي داشته است . نكته ديگر اينكه : رفقا حواسشان به مكاشفات مرحوم بياتي(ره) پرت نشود و گيج نشوند . اين مكاشفه ها مخصوص ايشان بوده و قرار نيست راهنماي كس ديگري باشد . هر مكاشفه بر اساس باطن سالك محقق مي شود كما اينكه مكاشفات بسيار دقيقتر و عاليتري براي بسياري از اولياي الهي و سالكان طريق الي الله رخ مي دهد و انگار نه انگار . پس نبايد انگشت حسرت به دهان بگزيم ! در مرحوم بياتي (ره) از همه بيشتر اطاعت و امتثال امر استاد مشهود است كه بي شك عامل تعالي اين سالك وارسته بوده است . ما هم اگر صدق نيت پيدا كنيم و در اعمالمان خلوص نسبي هم حاصل شود خداي مهربان براي ما هم راهبرمطمئن و حقيقي خواهد فرستاد . مزار شريف مرحوم بياتي(ره) كنار مزار مرحوم حاج هادي ابهري(ره) در كنار تربت پاك حضرت آيت الله انصاري همداني(ره) است . به تازگي سنگ قبرها را برداشته اند و دو سه رديف از بالا و پايين را صاف كردهاند ً تا براي مزار مرحوم آقاي انصاري(ره) طاق نصرتي درست كنند . انشاالله همه رفقاي خواننده به اين هدف دست پيدا كنند و تحت ارشادات ولي الله الاعظم (عج) كه منشاء همه ي خوبي ها و خير است قرار بگيرند و حقير سراپا تقصير را از دعاي سحر فراموش نفرمايند .

بروح سالك باتقوا مرحوم حاج محمد حسن بياتي (ره) و اساتيد ارجمندش الفاتحه مع الصلوات