فنای فی الله
فناء چیست ؟

پس از تشريح علمى سفرهاى چهارگانه بايد كيفيت سلوك و راه عملى آن تبيين شود. كيفيت سلوك و چگونگى پيمودن اين سفرها به طور مبسوط همان است كه خواجه عبدالله انصارى به صورت منظم و زيبا در منازل السايرين بيان كرده كه مسافر از منزل يقظه و بيدارى سفر خويش را آغاز كرده و با پيمودن منازل فراوان و گذر از كتل هاى صعب العبور به وصال كوى توحيد بار مى يابد.
بديهى است كه تبيين و تشريح منازل اين سفر نيازمند تحرير كتاب منازل السايرين خواهد بود، لكن عصاره بحث به تناسب اين نوشتار طبق تقرير يكى از بزرگان طرح و تبيين مى شود:
قوه عملى در نفس انسانى كارفرماى بدن جسمانى است و براى رسيدن به اوج سعادت و كمال ، ناچار است مراتب چهارگانه اى را كه شرح داده خواهد شد با سير و حركت معنوى عبور كرد، تا از حضيض نقص حيوانيت به ذروه علياى انسانيت صعود كند:
الف ) تجليه
مرتبه اى است كه نفس ، قوا و اعضاى بدن را به مراقبت كامل تحت انقياد و اطاعت احكام شرع و نواميس الهيه وارد كرده تا دستورها و احكام شرعى را به طور كامل اطاعت كند تا پاكى صورى و طهارت ظاهريه بدن نمايان شود و در نفس هم رفته رفته خوى انقياد و ملكه تسليم براى اراده حق ، متحقق گردد. براى حصول اين مرتبه عمل به دستورهاى فقهى بر طبق مذهب حقه جعفرى كافى است و علم فقه كاملا عهده دار اين امر است .
ب ) تخليه
مرتبه اى است كه نفس به مضار و مفاسد اجتماعى و انفرادى اخلاق رذيله و خصلت هاى پليد آگاهى مى يابد و با تدبر در عواقب وخيم آن ها در دنيا و آخرت ، بر اساس دستورهاى علم اخلاق صفات ناپسند از قبيل كبر و حسد و حرص و شهوت و... را از خود دور و محو مى كند. اين معالجه روحانى مانند مصرف داروهاى شفابخش در معالجه جسمانى و طب طبيعى است .
ج ) تحليه
مرتبه اى است كه پس از حصول و رفع موانع ، خود را به زبور اخلاق نيك و خصلت هاى پسنديده كه در نظام اجتماع و فرد تاءثيرى به سزا و عميق دارند، آراسته مى كند. اگر اين پاكيزگى باطن و طهارت معنوى حاصل و متحقق نشود، آدمى در باطن ، آلوده و نجس خواهد بود، هر چند كه ظاهرا بدن محكوم به پاكى باشد. اين كار در طب روحى و معالجه نفس مانند خوردن غذا و استعمال داروهاى تقويت كننده است كه براى توليد نيرو و قوت در بدن در طب جسمانى به كار مى برند.
د) فنا
پس از حصول و تحقق مراتب سه گانه فوق از بركت صفا و پاكى روح در نهاد آدمى ، جاذبه محبت به حضرت حق پيدا مى شود كه از مجذوب شدن قهرى به عالم حقيقت و سرد شدن از عالم مجازى و ناپايدار ممكنات حاصل مى شود و به تدريج اين محبت شدت يافته و اشتعال و افروختگى در روح پديد مى آيد و انسان از خود بى خود و بى خبر مى شود. اين مقام را كه مرتبه چهارم از كمال قوه عمليه است فنا گويند. مقام فناء فى الله سه درجه است :
درجه اول : فنا در افعال است كه همه مؤ ثرات و همه مبادى اثر و اسباب و علل مجرد و مادى و قواى طبيعيه و ارادى در نظر عارف و سالك بيهوده و بى اثر مى شود و نفوذ اراده و قدرت مؤ ثرى غير از كائنات نمى بيند و عوامل اين عالم را محو و ناچيز در حيطه قدرت نامتناهى خداوند شهود مى كند. در اين حال ، ياءس و نااميدى از تمام خلق حاصل شده و رجا و اميد كامل به حق سبحانه براى عارف سالك پيدا مى شود و حقيقت آيه مباركه و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمى (۱) را به عين شهود و بدون شائبه اى پندار و خيال مى بيند و زبان حال او به ذكر شريف لا حول و لا قوة الا بالله گويا مى شود. در اين مقام قدرت مقتدرترين سلاطين در نظر او همانند قدرت پشه اى ضعيف و ناتوان جلوه مى كند. اين درجه را در اصطلاح اهل معنا، مقام محو مى گويند.
درجه دوم : فنا در صفات حق است . در اين مقام انواع مختلف كائنات - كه هر يك در حد خود تعين و نامى دارند، مانند ملك ، فلك ، انسان ، حيوان ، اشجار و معادن - كه در نظر اهل حجاب به صورت كثرت ، تعدد و غيريت متصور و مشهود هستند، در نظر عارف الهى يكى مى شوند؛ يعنى همه را از عرش اعلاى تجرد تا مركز خاك به صورت نگارستانى مشاهده مى كند كه در تمام سقف و ديوار آن عكس ، علم ، قدرت ، حيات ، رحمت ، لطف ، مهر و محبت الهى و عنايت يزدانى به قلم تجلى نگاشته و پرتو جمال و جلال حق بر آن افتاده است . در اين نظر، صحراها، درياها، خشكى ها، افلاك و خاك عالى و دانى پيوسته و يكى خواهند بود و همه با يك صداى موزون خبر از عظمت عالم ربوبى مى دهند. اين مقام را كه به حقيقت توحيد و كلمه لا اله الا الله متحقق شود؛ يعنى همه صفات كمال را منحصر به حق دانسته و در غير حق سايه و عكس صفات و كمال را پندارد، اصطلاحا طمس مى گويند.
درجه سوم : مقام فنا در ذات است كه آن را فنا در احديت گويند. در اين مقام همه اسما و صفات ، از صفات لطف گرفته ، مانند رحمان ، رحيم ، رازق و منعم ، تا صفات قهر، مانند قهار و منتقم را مستهلك در غيب ذات احديت كرده و به جز مشاهده ذات احديت هيچ گونه تعينى در روح او باقى و منظور نمى ماند، حتى اختلاف مظاهر چون جبرئيل و عزرائيل و موسى و فرعون از چشم حقيقت بين صاحب اين مقام برداشته شده ، مهر و خشم حق سبحانه ، هم چنين بسط و قبض ، عطا و منع ، بهشت و دوزخ و... براى او يكى مى شود. صحت ، مرض ، فقر و غنى ، عزت و ذلت در نظر او با هم برابر مى شوند. عارف الهى از آن چنين ياد كرده است :
گر وعده ، دوزخ است و يا خلد غم مخور بيرون نمى برند تو را از ديار دوست
شايد يكى از مراتب استقامت كه در صحيفه الهيه به آن امر شده و در علم اخلاق مدح گرديده و از ديدگاه عرفان محمود و پسنديده است ، همين مقام شامخ فنا در ذات باشد. اين مقام را در اصطلاح محق گويند. در اين مرحله نهايى ، اغيار از هر جهت محو و نابود شده ، توحيد صاف و خالصى براى عارف سالك ظهور و تحقق پيدا مى كند. در اين مرتبه كه آخرين منازل سفر الى الله است ، انسان سالك به زبان حقيقت مى گويد: يا هو، يا من ليس الا هو. وقتى مسافر راه الهى به اين مقام رسيد از هويت او و هويت همه ممكنات ، چيزى نمى ماند، بلكه در تجلى حقيقت حق سبحانه متلاشى و مضمحل شده و حقيقت آيه مباركه : لمن الملك اليوم ، لله الواحد القهار (۲) ؛ براى او تجلى مى كند. (۳)
۲- اين نظام هستى امروز از آن كسيت ؟ از آن خداى واحد قهار است . (غافر (40) آيه 16).
۳- ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى ، به نقل از: علامه حسن زاده آملى ، رساله انه الحق ، ضميمه يازده ساله ، ص 354 - 357.
ما را ز ما بگير و خودت را به ما بده ...