درجات و مراتب فرشتگان در بيان علامه سالك سيد محمد حسين حسيني طهراني(ره)

اختلاف ملائكه شهادت بر حسب اختلاف درجۀ بندگان است

آري‌، آنها نيز داراي‌ درجات‌ مختلف‌ ميباشند، بعضي‌ از اصناف‌ آنها از ملائكۀ مقّربند، مانند جبرائيل‌ و ميكائيل‌ و إسرافيل‌ و عزرائيل ‌. و بعضي‌ زيردست‌ آنها هستند و جنود و لشگريان‌ آنها به‌ شمار مي‌آيند، تا برسد به‌ ملائكه‌ جزئيّه‌ كه‌ هر شخص‌ يك‌ ملك‌ مخصوص‌ به‌ خود دارد. فرشتگان‌ رقيب‌ و عتيد موكّل‌ بر اعمال‌ انسان‌ هستند ولي‌ اعمال‌ و كيفيّت‌ و درجه‌ آنها تفاوت‌ دارد؛ از نقطه‌ نظر صحّت‌ و مقدار تقرّب‌ و خلوص‌ در نيّت‌ متفاوت‌ هستند.

اختلاف توبۀ افراد بشر بر حسب اختلاف درجۀگناه

افراد‌ عادي‌ گناهشان‌ همين‌ معاصي‌ است‌ كه‌ انجام‌ ميدهند؛ زنا، دروغ‌، قمار، شرب‌ خمر، تعدّي‌ به‌ نواميس‌ و حقوق‌ و اعراض‌ مرم‌؛ عامّۀ افراد مردم‌ از اين‌ قبيل‌ گناهان‌ انجام‌ ميدهند، و امّا مؤمنين‌ چنين‌ نيستند يعني‌ ملكه‌ عدالت‌ در آنها پديد آمده‌ است‌ و آن‌ ملكه‌ نفس‌ آنها را از ارتكاب‌ اينگونه‌ معاصي‌ كبيره‌ منع‌ ميكند. اينان‌ از خواصّ مردمان‌ ميباشند، ولي‌ گناهاني‌ كه‌ براي‌ آنها است‌ يك‌ شكل‌ ديگر است‌؛ اشتغال‌ بغير الله‌ است‌. توجّه‌ به‌ غير خدا براي‌ آنان‌ گناهست‌؛ يعني‌ خواصّ در مرتبه‌ و مقامي‌ هستند كه‌ اگر در شبانه‌ روز ساعتي‌ از خدا غفلت‌ كنند بايد توبه‌ كنند، چون‌ آن‌ توجّه‌ به‌ غير براي‌ آنها گناه‌ است‌. وقتي‌ كه‌ اين‌ صفت‌ را در خود ملكه‌ كردند و غرق‌ در اسماء و صفات‌ حقّ شدند و غفلت‌ از حقّ پيدا نكردند، خداوند آنان را به‌ درجه‌ بالاتر و والاتري‌ ترقّي‌ ميدهد و از أصفياء خود ميگرداند.

و در اين‌ مرحله‌ از آنان‌ امتحاناتي‌ به‌ عمل‌ مي‌آورد و ابتلائاتي‌ در پيش‌ مي‌آورد تا آنكه‌ از اين‌ درجه‌ هم‌ صعود دهد، و بايد از عهده‌ اين‌ آزمايش‌ها بر آيند؛ بعضي‌ از آن‌ امتحان‌ها بسيار مشكل‌ است‌. و چه‌ بسا در كشاكش‌ و گير و قوس‌ شدائد و مصائب‌ دعا ميكنند: خدايا اين‌ مشكلات‌ را از ما بردار، خدايا ما خسته‌ شديم‌! و پيوسته‌ در دل‌ راه‌ فراي‌ ميجويند؛ اين‌ براي‌ آنها گناه‌ است‌؛ يعني‌ چون‌ وظيفه‌ فعليّه‌ ايشان‌ اينست‌ كه‌ وارده‌اي‌ كه‌ بر آنها پيدا ميشود، چون‌ از طرف‌ حقّ است‌ بايد با كمال‌ تحمّل‌ و صبر و شكيبائي‌ و استقامت‌ آن‌ مرحله‌ را بگذرانند و تقاضاي‌ رفع‌ آنرا ننمايند كه‌ از آن‌ رنج‌ و شدّت‌ رهائي‌ پيدا كنند، و لذا اگر بگويند: خدايا ما را از اين‌ مرحله‌ خارج‌ كن‌، ما خسته‌ شديم‌! اين‌ براي‌ آنان‌ گناه‌ است‌. و بر همين‌ اساس‌ ميگويند: توبۀ اصفياء از تَنفيس‌ است‌ يعني‌ غم‌زدائي‌، يعني‌ غم‌ و غصّه‌ را از ما بردار!

و چون‌ در اين‌ مرحله‌ نيز موفّق‌ شدند و مظفّرانه‌ و كامياب‌ بيرون‌ آمدند، خداوند آنها را به‌ درجۀ أولياء ميرساند. و افرادي‌ كه‌ بدين‌ درجه‌ فائز ميگردند ديگر براي‌ آنها گناه‌ عامّ و گناه‌ خاصّ و نه‌ گناه‌ اصفياء معني‌ ندارد، و از همۀ اين‌ مراحل‌ پاك‌ شده‌ و عبور كرده‌اند، و در اين‌ موقف‌ و منزل‌ گناه‌ آنان تلويث‌ ‌خاطر است‌. يعني‌ چه‌؟ يعني‌ ذهن‌ آنها، خاطرات‌ آنها، صفحۀ تفكّر و تذكّر آنها پيوسته‌ بايد پاك‌ باشد و هيچ‌ خاطره‌اي‌ در ذهن‌ خطور نكند و پيوسته‌ آن‌ ذهن‌ در پيشگاه‌ و برابر حقّ چون‌ آئينه‌ درخشان‌، و هيچ‌ چيز در او جز جمال‌ حضرت‌ حقّ ندرخشد؛ و اگر خاطره‌اي‌ در ذهن‌ خطور كند براي‌ آنها گناه‌ است‌.

ميدانيم‌ كه‌ انسان‌ در موقع‌ نماز بايد حضور قلب‌ داشته‌ باشد؛ يعني‌ كاري‌ كند و توجّهي‌ به‌ ذات‌ پروردگار به‌ هم‌ رساند كه‌ برايش‌ در حال‌ نماز فكري‌ و خاطره‌اي‌ پيدا نشود و ذهن‌ او مُلوَّث‌ نگردد و پاك‌ باشد.

اولياي‌ خدا كساني‌ هستند كه‌ نه‌ تنها در حال‌ نماز، بلكه‌ در تمام‌ شبانه‌روز يك‌ لحظه‌ نبايد خاطره‌ براي‌ آنها پيدا شود؛ و نه‌ فكري‌ و خيالي‌، مگر آن‌ فكري‌ كه‌ به‌ امر خدا باشد و صالح‌ باشد و در اين‌ صورت‌ ورود چنين‌ خاطره‌اي‌ به‌ اذن‌ قلب‌ آنها پيدا ميشود، و اگر براي‌ آنان‌ در بعضی از اوقات تشویشی پیدا شود و ذهن ملوث گردد، تین برای آنان گناه‌ است‌ و بايد از اين‌ گناه‌ توبه‌ كنند.

وَ تَوْبَةُ الأوليآء مِنَ التَّلويثِ . و از اين‌ به‌ درجه بالاتر ارتقاء مي‌يابند و به‌ مقامي‌ ميرسند كه‌ ديگر هيچ‌ خاطره‌اي‌ نمي‌تواند در ذهن‌ آنها خطور كند و طائر و پرنده‌ خاطرات‌ أبداً در حول‌ و حوش‌ ذهن‌ آنها اجازه‌ ورود و نشستن‌ را ندارد. إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَـٰئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَـٰنِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم‌ مُّبْصِرُونَ. «مردمان‌ با تقوی‌ كساني‌ هستند كه‌ به‌ مقام‌ و درجه‌اي‌ نائل‌ آمده‌اند كه‌ هر وقت‌ شيطان‌ اراده‌ كند در اطراف‌ دل‌ آنها گردشي‌ بنمايد و طوافي‌ كند، و به‌ قول‌ عامّه‌ چرخي‌ بزند، و سپس‌ در دل‌ آنها فرود آيد و بنشيند و خاطره‌اي‌ ايجاد نمايد، آنان‌ به‌ حربه ذكر و ياد حضرت‌ حقّ جلّ و عزّ متذكّر ميشوند و با ياد خدا و ذكر حقّ شيطان‌ را دفع‌ ميكنند.»

هنگامي‌ كه‌ ذهن‌ در اينجا پاك‌ شد، اين‌ درجه‌ قوّت‌ پيدا ميكند كه‌ ديگر هيچ‌ خاطره‌اي‌ از شيطان‌ نمي‌تواند در آن‌ راه‌ يابد. ولي‌ اگر در بعضي‌ از احيان‌، وجود او و حقيقت‌ او اضطرابي‌ پيدا كند اين‌ براي‌ آنها گناه‌ است‌؛ اين‌ را اضطراب‌ سرّ گويند، و آن‌ از قبيل‌ گناهان‌ خارجي‌ نيست‌، از گناهان‌ فكري‌ و ذهني‌ نيست‌، از گناهان‌ نيست‌، تنفيس‌ و اشتتغال‌ به‌ غير خدا نيست‌؛ اينها هيچكدام‌ نيست‌. و امّا در شدائد و امتحانات‌ سخت‌ و عجيب‌ بايد نفوس‌ آنان‌ چون‌ آب‌ درياي‌ صاف‌ و لطيف‌ و آرام‌ به‌ هيچوجه‌ موجي‌ در آن‌ پيدا نشود و مضطرب‌ و مشوّش‌ نگردد. اگر أحياناً در اثر امتحاني‌، در اثر حادثه‌اي‌ اين‌ نفوس‌ اضطراب‌ و تشويشي‌ پيدا كند و مانند آب‌ ساكن‌ دريا تكاني‌ بخورد، بادي‌ بوزد و جنبش‌ و اضطرابي‌ در آن‌ ايجاد كند، اين‌ براي‌ آنان‌ گناه‌ است‌ و بايد از اين‌ گناه‌ توبه‌ نمايند، و اين‌ توبه‌ از اضطراب‌ سرّ است‌.

در «مصباح‌ الشّريعة‌» وارد است‌ كه‌: تَوْبَةُ الأنْبيآءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ، وَ تَوْبَةُ الأوْلِيَآءِ مِنْ تَلَوُّثِ الْخَطَرَاتِ، وَ تَوْبَةُ الأصْفِيَآءِ مِنَ التَّنْفِيسِ، وَ تَوْبَةُ الْخآصِّ مِنَ الإشْتِغَال بغَيْرِاللهِ، وَتَوْبَةُ الْعَآمِّ مِنَ الذُّنُوبِ. در ضمن‌ روايتي‌ كه‌ در اين‌ كتاب‌ به‌ حضرت‌ صادق عليه‌ السّلام‌ منسوب‌ است‌ چنين‌ وارد است‌ كه‌: «توبه‌ پيامبران‌ از اضطراب‌ سرّ آنهاست‌، و توبه‌ اولياء از آلودگي‌ نفس‌ بواسطه‌ خواطر، و توبه‌ اصفياء از غم‌ و غصّه‌ زدائي‌ و طلب‌ راحتي‌ كردن‌ است‌، و توبه‌ خواصّ از اشتغال‌ به‌ غير خدا، و توبه‌ عوامّ از گناهان‌ است‌.»

باري‌، از مرحله‌ اضطراب‌ سرّ هم‌ كه‌ ميگذرد، درجه‌ خاصّي‌ است‌ كه‌ اختصاص‌ به‌ مُخلَصين‌ دارد، در آن‌ مرحله‌ اضطراب‌ سرّ هم‌ نيست‌، آنجا آرامش‌ محض‌ و سكون‌ مطلق‌ است‌.

و از اينجا به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ آن‌ فرشتگاني كه‌ گماشته‌ بر انسان‌ هستند، آنان‌ نيز داراي‌ درجات‌ و مقامات‌ مختلفي‌ هستند: يك‌ عدّه‌ از فرشتگان‌ جزئيّه‌ فقط‌ مي‌توانند اعمال‌ را ثبت‌ كنند؛ يك‌ عدّه‌ بايستي‌ كه‌ درجه‌شان‌ كاملتر باشد و بفهمند كه‌ انسان‌ چه‌ موقع‌ اشتغال‌ به‌ خدا دارد؛ و چه‌ موقع‌ اشتغال‌ به‌ غير خدا، و در آن‌ مرحله‌ خصوصيّات‌ مُدرَكات‌ ذهني‌ انسان‌ را ثبت‌ و ضبط‌ مي‌نمايند؛ و يك‌ عدّه‌ مقامشان‌ از اين‌ رفيع‌تر و آنان‌ موكّل‌ بر اصفياء هستند و تنفيس‌ آنها را در مواقع‌ گرفتاري‌ و امتحان‌ ثبت‌ مي‌كنند و حالات‌ آنانرا در امتحانات‌ و ابتلائات‌ و ساير شؤون‌ ثبت‌؛ و يك‌ عدّه‌ مقامشان‌ نيز عالي‌تر از اينست‌، و فرشتگاني‌ هستند كه‌ موكّل‌ بر اولياء ميباشند و مراتب‌ شؤون‌ و حالات‌ و تلويث‌ خاطري‌ اگر برايشان‌ پيدا گردد، در هر حال‌ ضبط‌ مي‌كنند؛ و بنابرآنچه‌ گفته‌ شد جميع‌ فرشتگان‌ در يك‌ درجه‌ و يك‌ مقام‌ نيستند.

و ليكن‌ انسان‌ داراي‌ مقامي‌ است‌ كه‌ در آن‌ مقام‌ هيچيك‌ از ملائكه‌ قدرت‌ ندارند كه‌ آن‌ حال‌ دقيق‌ و مقام‌ و موقف‌ لطيف‌ او را ضبط‌ كنند. چرا؟

براي‌ اينكه‌ انسان‌ در مرحله‌ صعود و در مقام‌ قرب‌ به‌ جائي‌ ميرسد كه‌ هيچ‌ موجودي‌ از انسان‌ بالاتر نمي‌تواند باشد، حتّی ملائكه‌ مقرّب‌. گويند انسان‌ اشرف‌ مخلوقات‌ است‌. آن‌ انساني‌ كه‌ در مقام‌ تذكيه‌ و تزكيه‌ و تهذيب‌ به‌ جائي‌ رسيده‌ است‌ كه‌ ديگر از حيطه‌ علم‌ و قدرت‌ ملائكه‌ مقرّب‌ بالاتر آمده‌ و بين‌ او و ذات‌ اقدس‌ پروردگار هيچ‌ حجاب‌ و فاصله‌اي‌ نيست‌، در آنجا فرشته‌اي‌ توان‌ ورود را ندارد؛ انديشه‌ و خاطره‌، علم‌ و سعه قدرت‌ مَلَكي‌ راه‌ ندارد كه‌ ثبت‌ و ضبط‌ آن‌ دقائق‌ خلوت‌ مؤمن‌ را با حضرت‌ حقّ بكند.

در روايات‌ داريم‌ كه‌ معصومين‌ عليهم‌ السّلام‌ فرموده‌اند: لِي‌ مَعَ اللهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ. «براي‌ هر يك‌ از ما با خدا وقت‌ و موقعيّتي‌ است‌ كه‌ آن‌ در سعه‌ و گنجايش‌ هيچ‌ فرشته‌ مقرّبي‌ نيست‌.» و ادراك‌ عالي‌ و فكر بلند پرواز هيچ‌ ملكي‌ قدرت‌ ندارد آن‌ حالت‌ را ادراك‌ كند و دستش‌ بدان‌ برسد؛ أميرالمؤمنين‌ عليه‌ السّلام‌ در دعائي‌ كه‌ به‌ كميل‌ بن‌ زياد نخعي‌ تعليم‌ فرمودند، به‌ پروردگار عرض‌ ميكند:

وَ كُلّ سَيِّئَةٍ أَمَرْتَ بإثْبَاتِهَا الْكرَام‌ الْكَاتِبينَ الَّذِينَ وَكَّلْتَهُمْ بحِفْظِ مَا يكُونُ مِنِّي‌ وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُودًا عَلَیّ مَعَ جَوَارِحي‌ وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَیّ مِنْ وَرَآئِهِمْ وَالشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ.  «بيامرز اي‌ خداي‌ من‌ بر من‌ هر كار زشتي‌ را كه‌ انجام‌ داده‌ام‌، آن‌ كاري‌ كه‌ فرشتگان‌ بزرگوار و نويسنده‌ خود را كه‌ براي‌ حفظ‌ و ثبت‌ و ضبط‌ آنچه‌ در من‌ است‌ گماشتي‌! و آنانرا با اعضاء و جوارح‌ من‌، گواهاني‌ بر عمل‌ من‌ قرار دادي‌! و خودت‌ بر فراز آنها رقيب‌ و محافظ‌ و محاسب‌ من‌ بودي‌ و شاهد بر آنچه‌ از آنها پنهان‌ مي‌مانده‌ است‌.»

اين‌ فرموده حضرت‌ اشاره‌ به‌ گناهاني‌ است‌ كه‌ راجع‌ به‌ انبياء و اولياء است‌ كه‌ اطّلاع‌ بر آن‌ گناهان‌ براي‌ ملائكه‌ غير مقدور است‌، و جز ذات‌ اقدس‌ حقّ تعالی‌ شأنُه‌ كسي‌ بر خصوص‌ آن‌ گناهان‌ علم‌ ندارد، و آمرزشش‌ رفع‌ اضطراب‌ سرّ است‌؛ يعني‌ خداوند بايد عنايت‌ كند و بنده مومن‌ را كه‌ به‌ آن‌ درجه‌ رسيده‌ است‌ او را آن‌ چنان‌ در حرم‌ خود نگاهداري‌ كند و پذيرائي‌ كند، تا بطوريكه‌ در يك‌ لحظه‌ در تمام‌ مدّت‌ عمرش‌ از آن‌ هنگام‌ تا وقت‌ مرگ‌ براي‌ او اضطراب‌ سرّ حاصل‌ نشود.

اين‌ هم‌ راجع‌ به‌ آن‌ افرادي‌ كه‌ چنين‌ گناهاني‌ دارند و ملائكه‌ اعمال‌ آنانرا بدين‌ طريق‌ ثبت‌ و ضبط‌ ميكنند؛ و امّا راجع‌ به‌ آن‌ افرادي‌ كه‌ اهل‌ معصيتند، ملائكه‌ به‌ همه‌ كارهاي‌ آنها اطّلاع‌ دارند، بر گناهان‌ خاصّه‌ و عامّه‌، ملائكه‌ اطّلاع‌ دارند و بر سائر كارهاي‌ آن‌ مردم‌؛ ولي‌ در اضطراب‌ سرّ يا تلويث‌ خاطر و يا تنفيس‌ كه‌ اختصاص‌ به‌ متّقيان‌ دارد ملائكه‌ بر بعضي‌ از خصوصيّات‌ آنان‌ اطّلاع‌ حاصل‌ نمي‌كنند.

* معادشناسي - جلد هفتم