يادي از ایوب العلماء مرحوم آيت الله سيد عباس كاشاني (ره)

حضرت علامه آيت الله سيد عباس حسيني كاشاني(ره) مي فرمود : از خداوند متعال خواسته ام که به هرگونه گرفتاری گرفتارم سازد، مطرود همه شوم و در بیابان ها خوراک حیوانات شوم ولی موقع رفتن از این عالم حضرت مولی علی )علیه السلام ) از من راضی باشند. رضایت ایشان را بر هر بلا طلب کرده ام. این را نگیرد، هرچه را بخواهد بگیرد . بهمین دلیل بود که آیت الله مرعشی نجفی(ره) لقب ایوب العلماء را به ایشان داده بودند .

ايشلن در 17 ربيع الأول سال 1350 هجری قمری (1309 شمسی) در کربلا متولد شده اند . والد ايشان  «آيت الله سيد علی اکبر حسينی کاشانی» سالها امام جماعت كربلاي معلي بود. مرحوم آيت الله خاتون آبادي(ره) مدفون در تخت فولاد اصفهان جد مادري و شهيد دكتر بهشتي(ره) پسرخاله و آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني(ره) پسرعموي ايشان بودند . در نجف و كربلا و سامرا تحصيل كردند و در همان بدايت كار علامه شده بودند . 31 سال امام جماعت كربلا بودند تا زماني كه صدام ملعون ايشان را به ايران تبعيد كردند . حدود 20 ساله بودند كه بوسيله والد معظمشان خدمت آيت الهي حاج سيد علي قاضي(ره) رسيدند و سه سال محضر اين نابغه عرفان را درك كردند . شاگردان قاضي (ره) در آن دوره اكثراً 40-50 ساله يا حتي از خود مرحوم قاضي(ره) بزرگتر بودند . آيت الله سيد عباس كاشاني (ره) چون در همان ابتداي جواني درجه اجتهاد داشتند بهمين علت مرحوم قاضي(ره) ايشان را پذيرفتند . آيت الله كاشاني(ره) در خصوص جلسات مرحوم قاضي(ره) كبير مي فرمودند : ما در نجف طلبه های 17- 16 ساله داشتیم که فاضل و مجتهد بودند. وقتی آدم نگاهشان می کرد مجموعه کمالات و فضائل بودند و اگر از یک شبهه کلامی، شبهه اصولی یا فقهی از آنها سوال می شد به صورت تشریحی و مفصل و مسلط بیان می کردند؛ بعد اگر از یکی از آن ها می پرسیدید که این کمالاتتان را از چه کسی دارید،می گفت: من فعلاً دو درس بیشتر نمی روم، فقه آقا سید ابوالحسن اصفهانی و اخلاق آقا سید علی قاضی. کلاس های اخلاق ایشان به گونه ای بود که وقتی کسی از محضرشان استفاده می کرد و با او روبرو می شدید، فکر می کردید که کسی است که 50 سال در علم اخلاق کار کرده.
و من آنچه فهمیدم از فضیلت علمی و کمالات که در آقای قاضی بود، دیدیم که نابغه روزگار بود. هر کس یک ساعت پای درس ایشان می نشست یک دنیا معارف پیدا می کرد.
کلاس ها همه در منزلشان تشکیل می شد. یک منزل محقر خرابه ای داشتند، وقتی وارد می شدیم فکر می کردیم منزل نوکر آقاست نه خود آقا! اصلاً قالی در آن خانه دیده نمی شد.یک گلیمی پهن بود خیلی هم خوش نقش بود، ولی با نایلون بافته شده بود و آن را هم عموی ایشان فرستاده بود و گفته بود اگر شما به حق الناس معتقد هستید، من این را وقف بیرونی شما کردم و برای شما نفرستادم. چون اخلاق آقای قاضی در این مسائل خیلی عجیب بود. در کلاس صبح شان شاید دویست نفر پای درس ایشان می نشستند. وقتی ایشان صحبت می کردند همه گریه می کردند. اگر بگویم تمام دویست نفر گریه می کردند، مبالغه نکرده ام. حرف هایشان هم همان حرف های اخلاقی بود. و عرض کنم خدمتتان، این حرف های من و بزرگتر از من، هر چه نسبت به این شخصیت مقدس بگویند باز صفر است. معنویت ایشان را با این حرف ها نمی توانم بیان کنم. آقای بهجت هر وقت یاد آقای قاضی می افتند گریه می کنند و می فرمایند: چه کنم که قلمی آنقدر قدرتمند نیست که بتواند هر چه در قاضی بوده را بنویسد. آقای قاضی کرامات و مقامات بالایی داشتند و این جریان را بسیاری از آقایان نقل می کنند، که یک شب آمدیم صحن دیدیم آقای قاضی ایستادند و از سرشان نوری است که مثل آفتاب تمام صحن را روشن کرده و مشغول نماز جماعت هستند. ما خوشحال شدیم که ایشان بالاخره قبول کردند که نماز جماعت اقامه کنند. بعد از نماز خدمتشان رفتیم و گفتیم آقا الحمدلله. آقا خندیدند و هیچی نگفتند. و بعد که با رفقا آمدیم منزل آقای قاضی، دیدیم ایشان در همان منزلشان بودند و مشغول اقامه نماز! آيت الله قاضي(ره) درس خارج می گفتند. مصباح الفقیه که یک دوره فقه است که تألیف حاج میرزا آقای همدانی بود. بیان عجیبی داشتند، الهامات غیبی هم زیاد داشتند و خدا شاهد است که اگر کسی وارد می شد و کارهای آقای قاضی را که من یک مقدارش را دیدم می دید، آنوقت می فهمید که ایشان با آدم های دیگر خیلی فرق دارند.به گفته آيت الله كاشاني(ره) ، مرحوم قاضي(ره) اجازه ضبط جلسات را نمي دادند و اين بر اساس امر كتمان و حفاظت از معارف حقه بوده است .
آيت الله كميلي خراساني (سلمه الله ) از اكابر تلامذه استاد بزرگ عرفان حضرت آقاي حداد (ره) مي فرمودند :ايشان از شاگردان مرحوم ايت الله سيد علي قاضي (ره) بودند . چند مرتبه اين اواخر به عيادتش رفته بودم .  يكبار از او سئوال كردم : شما مرحوم سيد هاشم حداد (ره) را ديده بوديد ؟ فرمود : يك سيدي بود كه در جلسات درس ما كنار آقاي قاضي(ره) مي نشست . ما فكر مي كرديم خادم آقاست . چون گاهاً دستورات ايشان را اجابت مي كرد . بعداً فهميديم سيد هاشم حداد كه مي گويند اين سيد است .

علامه كاشاني(ره) در خصوص آيت الحق سيدهاشم حداد(ره) كه از اكابر تلامذه مرحوم قاضي(ره) بودند مي فرمود : بله ایشان یک دکانی داشت و نعل اسب درست می کرد. عاشق آقای قاضی بود. می آمد و برای آقا خدمت افتخاری می کرد. و آقای قاضی به او می گفت: من راضی نیستم این کارها را می کنی. ایشان سید بسیار بزرگواری بودند، فقیر هم نبودند چون کربلا بود و یک حداد در این کار. گاهی وقت ها یک چیزهایی می خرید و می برد در خانه آقای قاضی.خادم ایشان آنها را قبول نمی کرد و ایشان میگفتند که ما همه برادر هستیم. خادم آقا هستیم. این ها را ببر طوریکه آقا خبردار نشود. ولی آقای قاضی بدون اینکه به ایشان بگویند خبردار می شد و سید هاشم را می طلبید. آقای قاضی به سید هاشم می فرمودند: من به تو و به همه شمایی که می آیید این جا می گویم که من هم یکی هستم مثل شما. از کجا معلوم که شما چند نفر در کار من مبالغه نمی کنید و روز قیامت آن جاسم جاروکش کوچه ها رد شود و من هنوز تو آفتاب قیامت ایستاده باشم؟! قاضی را باید دید. با این حرف ها قاضی، قاضی نمی شود.
 
ايشان درباره تواضع مرحوم قاضي(ره) مي فرمودند : یک بار عده ای از ایران آمدند خدمت آقا و گفتند ما از شما مطالبی می شنویم و تقلید می کنیم. ایشان گریه کردند، دستشان را بلند کردند و گفتند: خدایا تو میدانی که من آن کسی نیستم که این ها می گویند. با آن عظمت هایی که از ایشان گفته می شد و بعد فرمودند: بروید از آسید ابوالحسن اصفهانی تقلید کنید.
یک جریان دیگری را هم برایتان بگویم که شاید این را، اولین بار است که برای کسی می گویم. یکبار درس شان که تمام شد، فردی بنام آشیخ ابراهیم را صدا کردند و به ایشان فرمودند من با شما کاری دارم. ما چند نفر هم آن جا نشسته بودیم. بعد دیدیم آقا به ایشان فرمودند: شنیدم پریشب در منزل حاجی صادق؛ از مشاهیر و پولدارهای نجف بود، بر منبر اسم من را آوردی؟!
می فرمودند: اگر به حرام و حلال معتقد هستید من راضی نیستم نه بالای منبر، نه پایین منبر یک کلمه از من اسم بیاورید. می فرمودند: اگر بفهمم هر کدام از این آقایان که درس من می آیند در حق من مبالغه می کنند، حرام است، من راضی نیستم. یعنی ما هر چه در کتاب ها می خوانیم یا از بعضی بزرگان مشاهده می کنیم باز در برابر آنچه از این بزرگ دیدیم ضعیف و ناچیز است. ایشان وقتی صحبت می کردند، احساس می کردیم نصف حرف هایشان را نمی زنند که مبادا حمل بر غلو و اغراق شود.
آقای قاضی به بعضی از ارادتمندانشان می گفتند: بینی و بین الله، راضی نیستم درباره من مجلس درست کنید. کسانی که به ایشان ارادت داشتند، درباره شان چیزهایی را نقل می کردند که شاید ثلث حقایق و داشته های ایشان نبود ولی باز نهی می کردند، اجازه نمی دادند.
می فرمودند اگر به جایی رسیدند، کمالی یا معرفتی کسب کردید، سعی نکنید که این را به دیگران بفهمانید. بگذارید هر کسی خودش از طریق احساسش، بفهمد که شما چکاره اید.

آيت الله حاج سيد عباس كاشاني(ره) درباره استاد خود آيت الله قاضي(ره) مي فرمود :
یکی از علمای آن زمان بود که در فقه و اصول، دویست و پنجاه تا سیصد نفر پای درسش می نشستند. خانم این آقا مریض شدند و روز به روز حالشان بدتر می شد، تا این که یک روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و دیدند که امروز و فردا است که خانم از دنیا برود و آن اقا سراسیمه می آید پیش آقای قاضی. من این جریان را خودم بودم. تا نشست، آقا فرمودند: خانم چطور است؟ گریه کرد و گفت آقا دارد از دستم می رود. اگر امروز ایشان بمیرند فردا هم من می میرم. این ها سی و هفت سال با هم بودند و بچه هم نداشتند و خیلی انیس هم بودند. آقای قاضی یکی از مختصاتش این بود که در صورت کسی نگاه نمی کردند. و همینطور که سرشان پایین بود تند تند دعا می خواندند و چشمشان هم بسته بود. من این ها را به چشم خودم دیدم. بعد دستشان را بلند کردند و چشمشان را پاک کردند و سپس گفتند: شما بفرمائید منزل، خداوند ایشان را به شما برگرداند. او هم به آقای قاضی خیلی اعتقاد داشت و می دانست هر چه بگوید حق است.
می رود به خانه شان و بعد می بیند خانمش که او را صبح به سمت قبله کرده بودند و هیچ حرفی نمی زد، حالا خوب و سر حال است. و خانم به آقا می گوید: از شما ممنونم که پیش آقای قاضی رفتید: آن آقا احوال مرا پرسید شما گفتید آقا دعا کن و ایشان هم دعا کردند. من همان موقع از دنیا رفته بودم چند دقیقه ای بود که قالب تهی کرده بودم. من را بردند تا آسمان چهارم رسیدم و آن جا صدایی شنیدم که فلانی با احترام، درخواست تمدید حیات ایشان را کرده اند و همان موقع مرا برگرداندند. حضرت علامه(ره) در خصوص ابهت مرحوم قاضي(ره) مي فرمود :
من لیاقت آنکه بتوانم قاضی را معرفی کنم ندارم. ایشان کسی بود که نمونه اش را ما ندیدیم. و من بطور اجمال فقط می توانم بگویم که او یک مرد استثنایی بود. قاضی خدایی محض بود.
آيت الله سيد عباس کاشاني حائري در مورد حضرت ابوالفضل عليه السلام و سرداب  و قبر مطهر مي فرمود :«روزي در بيت آيت الله حکيم بودم که کليد دار آستان مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام تلفن کرد و گفت: «سرداب مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام را آب گرفته و بيم آن مي رود که ويران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نيز آسيب کلي وارد شود ، شما کاري بکنيد.» آيت الله حکيم فرمودند: «من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد.» آن گاه گروهي از علماي نجف از جمله اينجانب به همراه ايشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل عليه السلام رفتيم. آن مرجع بزرگ براي بازديد به طرف سرداب مقدس رفت و ما نيز از پي او آمديم؛ اما همين که چند پله پايين رفتند ديدم نشست و با صداي بسيار بلند که تا آن روز نديده بودم شروع به گريه کرد. همه شگفت زده و هراسان شديم که چه شده است؟ من گردن کشيدم و ديدم شگفتا منظره عجيبي است که مرا هم گريان ساخت. منظره اين بود که ديدم قبر شريف ابوالفضل عليه السلام در ميان آب بسان جايي که از هر سو به وسيله ديوار بتوني بسيار محکم حفاظت شود در وسط آب قرار دارد؛ اما آب آن را نمي گيرد درست همانند قبر سالارش حسين عليه السلام که متوکل بر آن آب بست اما آب به سوي قبر پيش روي نکرد و آنجا را حاير حسيني ناميدند. سلام خدا بر او و سالارش حسين عليه السلام.» . آيت الله كاشاني(ره) در خصوص مرحوم شيخ عباي قمي(ره) مي فرمودند : روزی شيخ عباس قمی را ديدم با لباس مندرس و عمامه‏ای که به جرأت می‏گويم 2 متر نبود. با عصايی از چوب خرما که حتی تراشيده هم نشده بود. لباس‏هایی ژنده اما تميز داشت. صورتش چنان نورانی بود که حد نداشت.

او را در یک کتابفروشی دیدم و اتفاقاً در حضور خودش هر چه کتاب مفاتيح بود را فروختند. خريدار با حرارت از نویسنده کتاب تعريف می‏کرد در حالی که ايشان را روبروی خود می‏ديد و نمی‏شناخت. اين صحنه اثرات عجيبی در من گذاشت.

از آثار مهم آیت الله کاشانی(ره) می توان به المخازن ( ادعیه واوراد و اذکار و علوم غریبه) و مصابیح الجنان ( ادعیه و اذکار و آداب) اشاره کردند . ایشان در حرم بی بی کریمه فاطمه معصومه(س) مدفون شدند . برای اطلاع بیشتر می توانید به سایت ایشان و کتاب " در محضر ایوب العلماء " مراجعه کنید . 



بروح پر فتوح آیت الله سید عباس کاشانی(ره) و همه بزرگان اهل معرفت الفاتحه مع الصلوات